چیزی نمانده تا ریزش بهمنی ام
از ارتفاع کوهی که غرورم را بر شانه هایش....
در مسیر فرودی که ترسم را در لرزشهایش.....
در تکرار احساسی که عشقم را در دستهایش....
چقدر
تکرار
تکرار
تکرار
من خسته ام
و دارم به سقوطی فکر میکنم
که مرا
در آغوش تو دفن خواهد کرد
اکبرعسکری
گنجینه بختیاری(اشعاراکبرعسکری)...